عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

بچه شير بابا

حرفای خواستنی

سلام بچه شیر بابا چند روزی من ومامان وشما رفته بودیم عزاداری امام حسین واولین عزاداریتو سر خاک بابابزرگ روز تاسوعای حسینی مورخ ٦/٠٨/١٣٩١ بودیم یه پیرهن مشکی خیلی قشنگ مامان جون واست خرید خیلی گوگولی شده بودی تازه گیا یاد گرفتی لب پایینتو گاز میگیری و خودتو شکل لاک پشتای پیر میکنی آخه هنوز دندون در نیاوردی وقیافت خیلی خواستنیه در ضمن خیلی کنجکاو شدی و دلت میخواد از همه چی سر دربیاری  وتا وقتی کوچکترین موردی واسه کنجکاوی وسرگرمیت باشه نمیخوابی(شیطون). لثه هات هم زیاد میخاره انگاری قراره دندونات در بیاد . راستی خزیدن به عقب رو هم یاد گرفتی. من ومامان هر روز منتظر یه حرکت تازه از توئیم و از اینکه هر روزت پیشرفت تازه ای داری بینها...
7 آذر 1391

شادی

سلام پسر طلای بابا امروز من خیلی خیلی خوشحالم اخه دیروز تولدم بوده و مامان جون ازتهران اومده پیشمون تازه دیشب با مامان ومان جون رفتیم بازار وکلی کادو واسه من و مامان خریدیم میدونی که تولد من و مامان توی یه ماهه وما به نیت همدلیمون تولدمونو تو یه روز بین ١و١٤ آذر میگیریم امشب هم قراره مامان گلی وخاله جون وبا بچه هاش ومامانی دور هم جمع بشیم البته چون با ٨محرم یکی شده جشن نداریم فقط یه مهمونی ساده این اولین جشن تولدیه که توش شرکت داری راستی یه پیرهن مشکی واسه محرمت دیشب خریدیم ،تنت کردم ماه شده بودی قربون تو پسر ناز نازی که هرچه میپوشم تنت بهت میاد وخوشتیپتر میشی دوستت داریم زیاد به اندازه مهربونیها ، بابا ومامان ...
2 آذر 1391
1